اواخرفصل تابستان بود. مرتب سارا به مادرش می گفت: مادر جان پس کی به مدرسه می رویم ؟مادر می گفت: دختر گلم عجله نکن بگذار چند روز دیگر بگذرد ؛آن وقت به مدرسه می روی سارا چند روزی آرام می گرفت ؛ولی دوباره همین سوال را از مادر پرسید .
مادر که متوجه علاقه بسیار زیاد دخترش به مدرسه شد تصمیم گرفت خاطره اولین روز ی را که خود به مدرسه رفته بود برای دخترش تعریف کند . برای همین وقتی موضوع را به سارا کوچولوگفت :سارا خیلی خوشحال شد وزود کنار مادر نشست واز مادر خواست هرچه زودتر خاطره را برایش تعریف کند .
مادر که چشمش را برای یک لحظه بست آهی کشید و گفت:یادش بخیر آن شبی که فرداش به مدرسه می رفتم از خوشحالی خواب به چشمم نمی رفت؛ مرتب از مادرم سوال می کردم پس کی صبح می شود که من به مدرسه برم. بلاخره هر جوری بود شب را در کنار مادر خوابیدم صبح زود از خواب بیدار شدم آنقدر خوشحال بودم که نمی دانستم چه کار کنم مادر که قبل از من بیدار شده بود. صبحانه را آماده کرده بود من هم با سرعت صبحانه خوردم.لباس هایم راپوشیدم کیف تازه ام را برداشتم. و به طرف مدرسه رفتیم وقتی وارد حیاط مدرسه شدیم. مرتب از مادر درمورد همه چیز سوال می کردم. مادر برام توضیح می داد. دختر گلم اینجا حیاط مدرسه است ببین چقدر زیباست. از این به بعد تو با دوستات در این جا بازی می کنید در همین بگو مگو بودیم که خود را جلو در کلاس دیدیم یک خانم زیبا با لباسهای روشن انگار منتظر من بود با روی بسیار باز به من خوش آمد گفت و یک شکلات به من داد .
-دختر گلم خیلی خوش آمدی از مامان جونت خداحافظی کن تا تو را به دوستات معرفی کنم .من هم از مامانم خداحافظی کردم و در حالی که خانم معلم دستم را گرفته بود؛ وارد کلاس شدیم .ولی چه کلاسی ! آنقدر کلاس را زیبا کرده بودند. که نگو ونپرس .بادکنک های زیبا،اسباب بازیهای جالب ،عروسک ،ماشین،تلویزیون ،سی دی ورادیو ضبط برای چند لحظه فکر کردم شاید اشتباهی اومده باشیم آخر بیشتر کلاس به یک مجلس جشن تولد شباهت داشت . خانم معلم در گوشم گفت:
- دختر گلم اسمت چیه من هم خیلی یواش گفتم :شیوا خانم معلم رو به شاگردان کرد وگفت بچه ها ی گل نگاه کنید، یک دوست برای ما اومده .
بچه ها گفتند :کیه کیه خوش آمده .
در حالی که دست من در دست خانم معلم بود گفت: خودش با صدای بلند اسمشو به شما میگه .
- شیوا محمدی
خانم معلم گفت برای شیوا که دوست تازه ماست یک کف بلند بزنید . بچه ها یک کف بلند زدند. هر کدام از بچه ها می گفت: بیا کنار من بشین وقتی به بچه ها نگاه کردم. فاطمه همسایه خودمان را شناختم فوری رفتم و کنار او نشستم .بچه های دیگر هم یکی یکی آمدند وخانم معلم با همه مثل من رفتار می کرد وقتی همه آمدند خانم معلم گفت: به نام خدای مهربان بچه های گل سلام حالتون خوبه همگی خیلی خوش آمدید. اینجا کلاس ماست .اسم من شهلا ابراهیمی است من را فقط خانم معلم صدا کنید .
- بچه های گل دوست دارید با هم یک بازی انجام دهیم . همه با صدای بلند گفتیم : بله
- هرکدام از شما همدیگر را بگیرید با هم دیگر قطار بازی می کنیم .صف گرفتیم خانم معلم جلوتر از همه ایستاده بود.وهمه او را گرفتیم خانم معلم بلند گفت : بچه ها می دانید قطار وقتی راه می ره چه می گه؟ همه گفتیم :
- هوهو چی چی
با همین صدا راه افتادیم به طرف حیاط مدرسه. رفتیم ورفتیم تا جلو دستشویها رفتیم خانم گفت قطارایست .
- بچه های گل اینجا دستشویی است. هر وقت کار دستشویی داشتید. باید این جا بیاید واین جا را کثیف نکنید وآب را نیز از آبخوری بخوریدبعد هوهوچی چی کنان به طرف اتاق دفتر رفتیم .در آنجا دو خانم خیلی مهربان بودند .خانم معلم گفت: بچه ها می دانید اینها کی هستند.
- خانم مدیر
- آفرین به شما
خانم مدیر د رحالی که لبخند به لب داشتند آمدند وگفتند: بچه ها سلام من خانم مدیر هستم اگر کاری با من داشتید من اکثرا" در اتاق دفتر هستم. در این حال یک خانم مهربان دیگر آمد .وسلام کرد .وگفت: بچه ها من هم خانم ناظم هستم. اگر در داخل حیاط مدرسه برای شما مشکلی پیش آمد بیاید پیش من .بعد از آنجا خداحافظی کردیم وبه نمازخانه وآبدار خانه رفتیم در آبدار خانه آقای خدمتگذار بود.او گفت :بچه ها من کلاس ها را نظافت می کنم شم در این کار من را کمک میکنید. همه گفتیم : بله بعد به کتابخانه وفروشگاه هم رفتیم .در فروشگاه بسکویت ،کیک،ساندیسوچیزهای دیگری هم بود. همه با ما مهربان بودند .آن روز ما بازی کردیم.نقاشی کشیدیم. وبا مدرسه وبچه ها آشنا شدیم. در آخر وقت مادر به دنبالم آمد وبعد از خداحافظی به خانه رفتیم واز این که همه با ما در مدرسه اینقدر مهربان بودند خیلی خوشحال بودم .خدا خدا می کردم. که زود روز بعد بیاد و من دوباره به مدرسه برم . در همین موقع سارا گفت: خوش به حالت مادر فکر می کنی مدرسه ما هم مثل مدرسه شما باشه مادر دستی به سر وروی ساراکشید وگفت: آره عزیزم شاید هم بهتر!
سارا در حالی که به مادر و مدرسه اش فکر می کرد؛ مرتب دعا می کرد. خدایا زودتر مدرسه ها باز بشن .تا من بتوانم به مدرسه برم.
دانشآموزان مدارس ما به جاي لذت دوران کودکي و فراگيري مهارتهاي زندگي مجبورند براي گذراندن دوران تحصيلات عمومي و گرفتن مدرک، مسيري طاقتفرسا را آن هم غالبا با بيرغبتي طي کنند. اين در حالي است که در کشورهاي توسعهيافته، فرد شادترين لحظات زندگي خود را در مدرسه ميگذراند و نه تنها با مدرسه احساس بيگانگي نميکند بلکه بخش عمدهاي از زندگي اجتماعي خود را در آنجا تجربه ميکند. اما اشکال در چيست و چه عيبي در نظام آموزشي ما وجود دارد که مدارس را براي بچهها خستهکننده کرده تا از هر فرصتي براي تعطيلکردن و به عبارتي گريزانبودن از درس و مدرسه استقبال كنند. سالهاست که بحث بازنگري در شيوه و نظام آموزشوپرورش، چه از نظر محتواي کتب درسي و چه از نظر ساختار و برنامههاي آموزشي و اداري مطرح است، اما اين تغييرات گوناگون نتوانسته مدرسه را براي دانشآموزان به محيطي جذاب و مفيد و شاد تبديل کند. از نظر نگارنده، عواملي وجود دارد که بدون شک مانع ايجاد و نهادينهشدن نشاط و سرخوشي در دانشآموزان ميشوند که ميتوان با شناخت و تعديل آنها اين دغدغه را برطرف كرد.
سنگين و حجيمبودن کتابهاي درسي دانشآموزان در تمام مقاطع که علاوه بر ايجاد خستگي و ددگي دانشآموزان، عملا فرصتي براي آموزش عميق مطالب باقي نميگذارد. محيط خشک و بدون جذبه مدرسه، ساختمان فرسوده و تزئينات و رنگآميزي نامناسب و نورگيرنبودن کلاسهاي مدرسه، تدريس به شيوههاي عموما سنتي، معلممحوري، اام پذيرش بيچونوچراي دانشآموز، عدم تعامل دوجانبه معلم و دانشآموز در فرايند کلاس که موجب بيحوصلگي و خستگي زودرس ميشود. رابطه غيرصميمي و خشک بين معلم و دانشآموز و اام به انجام تکاليف سنگين و بيتوجهي به نظرات و احساسات آنها، مسئله تنبيه بدني در برخي کلاسهاي درس که هرازگاهي اخباري از برخورد خشن معلم با دانشآموزان شنيده ميشود. همچنين از ديگر عواملي که موجب عدم رغبت دانشآموزان براي حضور در کلاسها و بيعلاقگي آنها به مدارس ميشود، برگزاري کلاسهاي صبح زود است که علاوه بر تأثيراتي که بر سلامتي بچهها دارد، آنها را از مدرسه بيزار ميکند. همچنين ايجاد استرس و اضطراب ناشي از روشهاي نادرست آموزشي و محيط مدرسه موجب بيانگيزگي دانشآموزان براي حضوري شاداب در مدرسه ميشود.
براي دستيابي به تحقق آرمانهاي مربوط به شادابسازي مدارس بايد تحولات جدي در نگرش مديران و مسئولان نظام آموزشوپرورش ايجاد كرد. در واقع شادابسازي مدارس را بايد در ابعاد ظاهري و ابعاد معنوي جستوجو کرد. با توجه به اينکه جامعه فردا را فرزندان امروز ما اداره خواهند کرد، اگر خوب تعليم بيابند و تربيت شوند جامعه نيز شاداب و منظم و خوشبخت و سالم خواهد بود. در غير اين صورت، هيچ اميدي نيست. براي اينکه سلامت جسماني و رواني دانشآموزان حفظ شود، بايد سعي کنيم با شناسايي عوامل مؤثر بر شادي، موجبات تقويت عوامل مثبت و تقليل عوامل منفي مؤثر بر شادي را فراهم کنيم. از آنجا که شادي بزرگترها عامل مؤثر در شادي و نشاط کودکان است و اوليا و مربيان غمگين نميتوانند فرزندان و دانشآموزاني شاد تربيت کنند، از اينرو با ارائه نظام اعتقادي براي دستيابي به شادي، ميتوان به افزايش شادي در ميان افراد جامعه کمک کرد. به اين ترتيب، مردم ميتوانند تغييري مثبت در زندگي خود به وجود آورند، احساس پيشرفت و لذت در زندگي داشته باشند و به شادي و مسرت دائمي دست يابند و فقط در اين صورت است که ميتوانند شادي و مسرت را در وجود کودکان خود نيز پرورش دهند.شادزيستن براي کودک به همان اندازه مهم است که تغديه خوب، محبتکردن و حفاظت از او اهميت دارد، زيرا سلامت روحي و رواني و فيزيکي و جسماني او را تأمين ميکند. نرخ شادي و خنده در مدارس ما بسيار پايين است. ميزان شيوع خنده و توسعه فضاي فرحبخش در آموزشگاهها کم است. يکي از مشکلات هر جامعه غفلت از شادي و نشاط و در نتيجه افزايش بيماريهاي مختلف رواني از قبيل اضطراب و افسردگي است.
بچه های بازیگوش، لی لی کنان
یکی شون خنده کنان
یکی شون گریه کنان
یکی شون تنها ولی شادی کنان
کوله پشتی شون پر از
خاطره وشعرو سرود
نگاهی معصوم و پاک
مثل یه رود
بعضی ها پشت سر هم
بعضی ها دست تو دست هم
صف های کوچیک وبزرگ کنارهم
تو حیا ط منتظره شنیدن
صدای ،زنگ مدرسه
زنگ اول،کلاس ریاضیه
زنگ دوم، کلاس نقاشیه
زنگ سوم، علوم و هندسه
زنگ بعدی ،دیکته و املاءوخط
درس انشاء که میگه
علم بهتره یا ثروت
کاش می شد تموم عمر
مثل بچه ها باشیم
دور از ،غم و درد
راحت و بی خیال باشیم
دنیا مون کوچیک ،ولی پراز
کبوترها باشه
رویامون بزرگ، مثل
ستاره ها باشه
رنگهای ابی و سبز
زینت رویامون باشه
دلها مون پر از صفاوسادگی
به رنگ اسمون باشه
ارزوهای قشنگ ،
مثل عشق مادرو مهر پدر
همه ارزومون ،مثل این دعا باشه
کاشکی فقط، غصه هامون
شکستن ،نوک مداد رنگی باشه۰۰۰
در دنیای کنونی زندگی که متفاوت از زمان های گذشته است پدیده های جدید متنوع و به هم پیچیده آنچنان فراوان و نو به نو شده اند که دانایی ها، توانایی ها و امکانات را اجتناب ناپذیر می کند. البته این دانستنی ها و مهارت ها باید قادر باشند امنیت روانی و احساس زیبایی دوستی را در مواجهه با مشکلات زندگی تضمین کند. در روند استفاده از امکانات در راه مقابله منطقی و فراگیر مسایل دنیای جدید به خصوص نگرش های جوانان باید از اصول بهداشت روانی استفاده نمود، چرا که نوجوانان ما نیازمند فضای شاد برای شاداب زیستن هستند.در شرایطی که اکثر منازل شهری تبدیل به آپارتمان های کوچک و به دور از فضاهای بازی شده است.حداقل کاری که می توان در تامین بهداشت جسمی و روحی فرزندان داشته باشیم ایجاد فضای مفرح و شاد ی بخش در مدرسه است.زیرا اگر فضاسازی مناسبی در مدارس انجام شود به شاد زیستن فرزندان خود کمک بسیار مهمی خواهیم کرد.
برای دست یابی به تحقق آرمان های مربوط به شاداب سازی مدارس باید تحولات جدی در نگرش مدیران و مسئولان نظام آموزش و پرورش ایجاد نمود.در واقع شاداب سازی مدارسرا باید در ابعاد ظاهری و ابعاد معنوی جستجو کرد.
درباره این سایت